خدا که آفرینش را برای شناخت خویش بنیان نهاده بود،با تو،به کار خلقت کمال بخشید
شر و خیر،فقروثروت،غم و شادی و...رو هر کسی با افکار و ذهن خودش بوجود میاره/غم و فقر زیباست،ثروت و شادی هم زیباست ولی 2*2 ربطی برای کامل یا ناقص شدن هم ندارن
دوای تو در تو است و نمی بینی و درد تو در تو است و نمی دانی
تشکر می کنم از کسایی که باعث غم و مشکلات و... من شدن
کمکی شدن برام تا راه زندگیم رو بهتر بشناسم با این که کند و بی رمق شدم.دوست ندارم زیاد عمر کنم و یه کوچمولو عمر با عزت می خوام نه خفت!عمر طولانی با گذران مصلحت خدا برای تمامی کسایی که با من بودن و هستن و خواهند بود آرزومندم
انسان خود را نمی شناسد مگر هنگام فقر و بدبختی
اگر خوب اندیش بودن و هستن عمر طولانی با عزت و شرف ا ز خدا براشون می خوام
اگر بد اندیش بودن و هستن عمر طولانی که خدا خودش...
اگر خوب اندیش ولی بد کننده به من بودن و هستن خدا راه راست نشونشون بده تا منو کمتر اذیت کنن
اگر بد اندیش ولی خوب کننده به من بودن و هستن از خدا می خوام که به خوبی خودش ببخشدشون
من در مقابل بخشندگی های خدای بزرگ عددی نیستم که بخوام کسی رو نبخشم.از خدا می خوام که هم به من و هم به همراهای زندگیم عقل و شعور بده تا بتونیم در مقابل خوبی ها رفتار درست نشون بدیم و درست نگاه کنیم
هرگز نگذار آگاهی از عیب هایت تو را بترساند
اگه بخوام از خوبی ها و شادی ها و خوشبختی ها و... زندگیم بگم نمی دونم از کجا و کدومش بگم اگه بخوام ازبدی ها و غم و بدبختی و...زندگیم بگم بازم نمی دونم از کجا و کدومش بگم منم یکیم مثل همه با یه فرق نه خیلی کوچیک که کم و زیاد شده این ترازو!
خوندن وموندن تو این دنیا خیلی سخته سخت تر از اون چیزی که تو شرایط عادی بشه حسش کرد
بعضی اوقات گناهایی رو که انجام می دم می تونم لمس کنم می بینم وزن گناهم رو ولی نمی تونم جلوشو بگیرم مثل آب خوردن می تونم گناه کنم با 1اشاره بزرگترین گناهارو انجام بدم ولی نمی تونم و نمی شه بعضی وقتا هم عینهو پشمک می زارم تو دهنم و آبشون می کنم و لذت می برم!
وقتایی که 1کار خوب انجام می دم فرشته ها بالای سرم پرواز می کنن و 1لحظه احساس می کنم که تو بهشتم و بهتر از اون لحظه وجود نداره...به خدا نزدیک می شم و قدر سلامتی و ...خودم رو می دونم
هر چیزی که بی نهایت زیبا باشد،عجیب به نظر می رسد
1کی نمی دونه چطور گناه کنه 1کی با گناه زندگی می کنه!وقتی من قادر به انجام کار بد هستم و خیلی بهش نزدیک اگه اونو انجام ندم کار شاقی کردم ولی وقتی 1کی امکانش رو نداره و دور هست و اصلا نمی دونه چی به چیه اگه اون کارو انجام نده خوبه ولی بزرگ نیست.اگه در مقابل ظلم و بدی دیگران سکوت کنم خودمم کم کمکی انگار اونو انجام دادم و برام فرقی نداره که در مقابلش بایستم یا نه ولی وقتی اعتراض کنم یعنی اگه منم تو اون شرایط بودم و امکان انجام اون کارو داشتم هیچ وقت انجام نمی دادم و 100%باهاش مخالفم
برای بهتر و بهتر شدنم دارم تلاش می کنم نمی دونم تا چقدر تونستم!چند سال پیش اصلا نمی دونستم کیم و چیم دارم چی کار می کنم و هدفم چیه و به کجا می خوام برم اصلا نمی دونستم گناه کردن چی هست و فرقی نمی کرد خوب بودن چی هست و مشکلات رو نمی تونستم درک کنم.بعضی از رفتارای مزخرفم رو می خوام دور بریزم تو قبرستون خاطرهام دفن کنم رفتارهای خوبم رو پرورش بدم و خوب باشم.زیبا فکر کنم تا از بودنم زیاد خسته نباشم،بد و خوب فکر کردنم زیاد به حال کسی فرق نداره ولی اگه خودم خوب فکر کنم و خوب ببینم زندگی برای خودم قشنگه و در غیر این صورت به ضرر خودمه!
هیچ چیز به خودی خود خوب نیست،فکر ما آن را خوب یا بد جلوه گر می سازد
خشمم رو کنترل کنم...دست خودم نیست وقتی عصبی می شم قاطی می کنم و همه چیز رو خراب می کنم بدون اینکه فکر کنم بعدا شاید پشیمون بشم بدون اینکه فکر کنم داره چه اتفاقی می افته!تنها لحظه ای که نمی تونم فکر کنم وقتیه که عصبانی می شم و طرف مقابل رو دیگه نمی شناسم بزرگ کوچیک قابل احترام یا....خودش میاد دست خودم نیست ولی خودم که می تونم کنترلش کنم و جلوش رو بگیرم!سعیم رو می کنم و خیلی کم موفق بودم تو این باره و باز سعی می کنم که سکوت کنم تا عصبانیتم از بین بره بعد تصمیم بگیرم
نیرومندترین مردم کسی است که خشم خود را نگه دارد
از دست دادن یه عزیز چقدر دردناکه...وقتی می بینم و نمی تونم گریه کنم از بی احساسیم نیست از سخت بودنمه وقتی نمی تونم بروز بدم یعنی انقدر برام سنگین بوده که...!اگه قرار باشه باز عزیزی رو از دست بدم بهتره خودم برم تا پر پر شدنش رو ببینم.
من الان همونی هستم که باید باشم اگه کم باشم از خودمه اگرم...
آنکه تخم خار کارد در جهان هان و هان او را مجو در گلستان
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به مهمانی گل های باغ می آورد
و گیسوان بلندش را
به بادها می داد
و دست های سپیدش را
به آب می بخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشم های قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصوم
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی را-نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
و در جنوب ترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی...
دگر کافی است
بیا،بیا برویم
به...
با تو بهترینم،تویی که روحت همیشه در کنارم و آرامش روحم
تویی که بهشتم هستی
تویی که با رفتنت بودنم را بردی
و من از دوباره خودی نو ساختم
گر چه جسمت در کنارم نیست
ولی همچنان می ستایمت
رفتنت گر چه سخت و طاقت فرسا بود
ولی بهترین بودنت اثبات شد
گفته بودی بر سر مزارت گریه نکنم
گفته بودی به جای شمع
عشقم را برایت بسوزانم
گفته بودی به جای گل
دعاهایم را برایت بگذارم
گفته بودی هنگام آمدنم گام هایم را محکم بردارم
تا همه از بودنم خوشحال شوند
تا برایم دعایی بخوانند تا اجابت شود
گفته بودی بی کس نمانم
گفته بودی همه گفته هایت را
اما این را نمی دانستی با رفتند بی کس می شوم
بگو
من دیوانه نیستم
بگو
من دیوانه هستم
بگو
...!
پ ن:می خواستم کوتاه بیام ولی انگار خیلی طولانییی شد!
پ ن2:امتحانام از 19م شروع می شه و سرماخوردگی ولم نمی کنه تا یکم درس بخونم!به سلامتی فردا هم داداش سعیدم میاد و....همیشه موقع امتحانات همه چی دست به دست هم می ده تا نتونم درس بخونم یکیشم خودمم!
التماس دعا